با شعر با ترانه تنِ خسته ی مرا
آهسته لمس کن تو مرا با نگاهِ عشق
دستی بکش تو گیسوی پیوسته ی مرا
از بند عقل فکر خودت را رها بکن
بندیِ شب مکن دل وارسته ی مرا
بازآ غزل سرای تو پیوند تو و من
از هم نپاش خاطرِ بشکسته ی مرا
بر گرد تا که سبز شوم در کنار تو
از من مگیر عزّتِ شایسته ی مرا
شگوفه باختری