من سراپا مثلِ یک پاییزِ زردم بعد تو

من سراپا مثلِ یک پاییزِ زردم بعد تو
با نسیمی ریختم از خویش و طردم بعد تو
عمر من در آسمانِ یک نگاهت صبح شد
آفتابِ تکیه بر دیوار دردم بعد تو
مثلِ اشکی از نگاه خلق افتادم به خاک
در خیابانِ غمت بنشسته گردم بعد تو
روح من از من گرفتی باز بر گرد و ببین
در میانِ خاک جسمم سردِ سردم بعد تو
من چنان آواره ای در خاطرات تو شدم
با تمام زندگانی در نبردم بعد تو
راه کج کردی چو رودی ای رفیق نیمه راه
لحظه ای از خود نپرسیدی چه کردم بعد تو
شگوفه باختری
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *