من هم هزاره هستم!

من هم هزاره هستم!
(برچی)
من وقتی از دشت برچی
پا های شکسته ی
تمدن را
دستان خون آلود
آزادی را
و
چشمان کوچک “هزاره” را
که به بزرگی همه کابل بود
جمع می کردم
پایم به قلب مادری تصادم کرد
که پاره هایش را
سال پار بمب با خود برده بود
و
باران اشک های (علی)
هزاره بچه ی که
کودکی هایش دیوار های پرورشگاه بود
و
امروز داکتر است
و هزاران غیر هزاره را رایگان
تداوی می کند
تا آسمان ملبورن چه عمیق بارید
و من در زیر این باران فریاد می کشیدم
من تنها یک برادر دارم
او هزاره است
( علی ) است
شگوفه باختری
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *