در نامه اگر باشد، سهو القلمی شاید
نظاره آن منظر، صاحب نظری باید
سرگشته این سودا، ثابت قدمی شاید
بر آب زند هر دم، این دیده نمناکم
نقش تو و جز نقشت، در دیده نمیشاید
چون با سر زلف توست، کار من شوریده
کار من اگر دارد، پیچی و خمی شاید
با ما نظری میکن، گه گاه که سلطان را
درباره درویشان، کردن کرمیشاید
چون گشت علم سلمان، در عشق میندازش
در خیلت اگر باشد، ما را قلمی شاید