قصه های “تو” و “من”ها و من سرگردان
دست های که به دستان بغاوت دادیم
ای فسوسا و دریغا و من سرگردان
پشت هر ثانیه از ترس، فرورفتن ما
لب هر لحظه و سودا و من سرگردان
راه بی باور و کوچ گل و عصیان قفس
کوله بار غم و غوغا و من سرگردان
تو وزانوی غم و برج ستمبار رسوم
وارث آدم و حوّا و من سرگردان
تو ودنیای پر از خواستن و تنهایی
شهر بی حاصل رویا و من سرگردان
عشق درکوچه گریزنده و گم گشته و دور
خانه خاموشی ِ مانا و من سرگردان
پنجه هایم قلم شعر و گلوی فریاد
تو و آیینه و فردا و من سرگردان
ای دریغ از تو و مهمانی پرواز رها
ای دریغ از من و پروا و من سرگردان
اینک ای دور ترین، دیرترین یافته ام
گم شدم در تو و در ما و من سرگردان
حمیرا نکهت دستگیرزاده