کــــــه عشق جاده میشود عبور هر ترانه را
به برگ ها چکیده است مگـر صدای سبز تو
کـــــه بیشـه واژه پرورد ســرود عاشقانه را
چگــــونه آه میشـــود، نفس به شهر سینه ام
کــــــه آتش نیاز تو نفس کشد زبـــانــــه را
خیال دیـــــدن تو گر به جوی لحظه ها دود
چراغ سرخ مشــــوم عبـــور هر بها نه را
چـــه بی دریغ مانده ام به باغ چشم هـای تو
بهــــار رویش دلـــــم تداوم زمــــانــــه را
هـــوای گریه کرده ام به روی شانه های تو
ز اشک آب میـــــدهــم صبـــوری زنانه را