خاک دیرینه مرا پهنه ی دنیا از تو

خاک دیرینه مرا پهنه ی دنیا از تو
خشکی دشت مرا سبزی صحرا از تو
آمدی خانه بپیرایی از اندیشه ی ما
خانه و شهر ترا خشکه و دریا از تو
ورقی چند از این خاک به نامم بر دوز
قصه ی ریشه مرا ساقه ی بالا از تو
هستی خسته مرا برد به بیداری غم
مرگ امروز مرا زایش فردا از تو
تک درختی که به من سایه نمیداد به وام
شده دیریست به امضای من و ما از تو
دلخوشی های مراساده ربودی از من
چشمه از تو شد هم سایه ی طوبا از تو
انطهورای مرا ضرب دوصد مرگ کنی
ای بهشتا ز من و حور و پری ها از تو
نیمه شهر ِ مرا قاتل امروز تویی
تیر امروز ترا ساحت فردا از تو
من چرا آب خورم؟ نان مرا ده بر باد
آتش تیز تنور دل نانبا از تو
شب پر از فتنه ی تو در سبد گریه ی من
همه آواره گیم خانه و ماوا از تو

حمیرا نکهت دستگیرزاده

Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *