سفر تازه

سفر تازه
بستر خاطره ها دامن شب
وزش وسوسه ها در تن شب
میل بیداری صد عاطفه است
فرصت آمدن و رفتن شب
عشق آویخته برهستی من
صبح آمیخته در خرمن شب
رقص مستانه نامم به صدات
رویش عاطفه در گلشن شب
واژۀ شعر فرو می پاشد
جلوه یاد تو از روزن شب
راز پیدایی یک فصل صدا
خفته در همهمۀ روشن شب
با نگاه تو که از عشق تر است
سفر تازه کنم در تن شب

حمیرا نکهت دستگیرزاده

Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *