سیاه چشم های من پر از ستاره می شود
و هر ستاره آیتی ز استخاره می شود
ستاره های چشم من صمیم یاد های تو
طلوع فصل عشق را چو استعاره می شود
نشسته ای برابرم، ز ابر ها فراترم
و چشمه سار باورم زلال و ساره می شود
کدام رنگ رفته است؟ کدام باغ خفته است؟
کدام سنگ گفته است که باز خاره می شود؟
مگر بهار واژه ها در آن نگاه پر صدا
نگفته است بار ها که عشق چاره می شود؟
زمین دستهای من شط شراره می شود
چو بستر نگاه تو پر از نظاره می شود
بخوان مرا که شبروم به حکم تو چو می روم
سیاه چشم های من پر از ستاره می شود
حمیرا نکهت دستگیرزاده