نیامدی و به چشمان من بهار شکست
درون سینه من شور انتظار شکست
نیایشی که به دستان من رها شده بود
سکوت دست ترا دید و سایه وار شکست
عبور ثانیه از کوچه های قصهٔ من
نگاه نور در آیینه نگار شکست
شب خموش مرا وعده های دیدارت
چه نا شکیب بخواند و چه نا قرار شکست
نیامدی و حلول ترانه در شب من
غریب ماند و غریبانه در دیار شکست
حمیرا نکهت دستگیرزاده