مثل آب

مثل آب
من صدای سبز برگم از گلوی ساقه جاری
آشیان بستن تواند روی آوازم قناری
چشمه های روشنایی می تراود از نگاهم
چون چمن جشن بهارم بیقرار از بیقراری
واژه های بکر شعری می دمد از گفتگویم
تا مرا در دفتر سبز نگاهت می نگاری
مثل آبم در حضور مهربانی های بکرت
در مسیر عشق جاری از هراس صخره عاری
تا نخشکاند نهال آرزویم را خزانی،
دستهایم را میان دستهایت می فشاری
پاسبان های زچشمت روی برج همصدایی
از برای مردمان چشم هایم می گماری
در کویر خواب هایم مژدۀ ابری و باران
گم شود در تو سکوتم تو صدای رود باری
در کنارت من نماد تازه ی از اعتمادم
در کنارم تو نمود آشنایی،عشق و یاری

حمیرا نکهت دستگیرزاده

Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *