همصدا

همصدا
تا از زبان جنگل لبیک می شنودم
با بالی از ترانه پرواز می نمودم
می بست دست باران تا چشم لحظه ها را
از دست های خورشید من بند می گشودم
می برد باد ِ بی باک تا آبروی گل را
از دیدگان شبنم اندوه می زدودم
شب می ستود غم را با واژه های تیره
من واژۀ سحر را با عشق می ستودم
آبی ی لحظه ها را با شوق می سرودم
تا از زبان جنگل لبیک می شنودم

حمیرا نکهت دستگیرزاده

Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *