هوای گریه کرده ام به روی شانه های تو
عبور تلخ کرده ام دوباره از هوای تو
به خواب من نشسته ای میان درۀ غروب
تمام روز خوانده ام سپیده را برای تو
چگونه دور مانده است زمین ز نام عاشقی
چگونه مانده است تهی زنام من صدای تو
نه باورم نمیشود که کوچه ها تهی شوند
ز اشتیاق عاشقی به شهر بی ریای تو
هنوز کوچه روشن است به نور قصه های من
هنوز میکند طلوع نوای او به نای تو
دلم پر است و خسته ام هوای گریه کرده ام
هوای گریه کرده ام به روی شانه های تو
حمیرا نکهت دستگیرزاده