تویی خلاصه ارکان انجم و افلاک

تویی خلاصه ارکان انجم و افلاک
ولی چه سود که خود را نمیکنی ادراک
تو مهر مشرق جانی بغرب جسم نهان
تو درّ گوهر پاکی فتاده در دل خاک
توئی که آینه ذات پاک اللهی
ولی چه فایده هرگز نگردی آینه پاک
غرض تویی ز وجود همه جهان ور نی
لما یکَون فی السکَون کائن لولاک
همه جهان بتو شاد و خرّم و خندان
تو از برای چه دائم نشسته ای غمناک
همه جهان بتو مشغول تو ز خود غافل
همه ز غفلت تو خائفند و تو بی باک
نجات تو بتو است و هلاک تو از تو
ولی تو باز ندانی نجات را ز هلاک
تو عین نون بسیطی و موج بحر محیط
چنان مکن که شوی ظلمت خس و خاشاک
اگر چو مغربی آیی ز کاینات آزاد
به یک قدم بتوانی شر از سمک به سماک
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *