همه نعیم سمر قند سر بسر دیدم

همه نعیم سمر قند سر بسر دیدم
نظاره کردم در ناغ و راغ و وادی و دشت
چو بود کیسه و جیب من از درم خالی
دلم ز صحن امل فرش خرمی بنوشت
بسی ز اهل هنر بارها به هر شهری
شنیده بودم کوثر یکی و جنت هشت
هزار جنت دیدم هزار کوثر بیش
ولی چه سود که لب تشنه باز خواهم گشت
چو دیده و نعمت بیند به کف درم نبود
سر بریده بود در میان زرین طشت
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *