نمک بروی نمک بر دل کباب چراست
فلک به تشنه لبان قطره را شمرده دهد
بعاشقان کرم اشک بیحساب چراست
تمام نسل بزرگان اگر نکو باشند
ز بحر زاده تنک ظرفی حباب چراست
ز ذوق فقر و فنا بیخبر چه می داند
که جغد معتکف خانه خراب چراست
تو در کنار کسی در نیامدی بخیال
کمر همیشه در آغوش پیچ و تاب چراست
شبی است عمر طبیعی چو شمع عاشق را
بقتل سوختگان پس ترا شتاب چراست
گزک ضرور نباشد سراب غفلت را
دلت بر آتش حرص اینقدر کباب چراست
کلیم مرغ دل بال و پر شکسته ما
همیشه در قفس از چنگال عقاب چراست