اسیر عشقم و هر کس مرا غلام کند
به گوش حلقهام از حلقههای دام کند
چه بخت بی اثرست این که جزو ناری من
دمیکه شعله کشد کار پخته خام کند
چرا نگرید بلبل که بیوفائی دهر
امان نداد که گل خنده را تمام کند
باسم و رسم چه مردانه پشت پا زده ام
نگین بدستم پهلو تهی ز نام کند
هر آنکه سر ز گریبان چو نال برون کرد
بطاق ابروی شمشیر او سلام کند
اگر جدا ز تو می را حلال می دانم
خدا بتیغ تو خون مرا حرام کند
ندیده ایم بجز جان مانده بر لب خویش
مسافریکه در اول قدم مقام کند
خوش آنکه نام تو موزون نهد بنسبت شعر
کلیم شاه جهان ترا غلام کند
در مدح شاهجهان – هشتم
اطلاعیه برای شاعران و نویسندگان
پایگاه اینترنتی شعرستان از همکاری همه شاعران و نویسندگان آماتور و حرفه ای از سراسر جهان استقبال میکند و مشارکت فعال آنها را خیر مقدم میگوید. شما میتوانید اشعار، مطالب معلوماتی و مقالات خویش را از طریق ایمیل و یا فرم تماس ارسال نماید. مطالب ارسالی در اولین فرصت مناسب منتشر خواهند شد