نه سزاوار حرم نه لایق بتخانه‌ام

نه سزاوار حرم نه لایق بتخانه‌ام
در خراب‌آباد دنیا جغد بی‌ویرانه‌ام
فرقم از سرکوب محنت یک نفس خالی نبود
گر ز کار افتاد دستم ریخت بر سر خانه‌ام
بس که هرگز پر ندیدم جام عیش خویش را
باورم ناید که پر خواهد شدن پیمانه‌ام
من نباشم رونق عشق و محبت می‌رود
تیشه فرهادم و بال و پر پروانه‌ام
فقر تا ما بی‌نوایان را حمایت می‌کند
سایه پشتیبان دیوارست در ویرانه‌ام
با گرانان سازگاری و مدارا عاقلیست
چون به زنجیر جنون می‌سازم ار دیوانه‌ام
شعله برمی‌خیزد از فرقم به جای مو کلیم
می‌سزد گر از ید بیضا بسازی شانه‌ام
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *