نیلگون شد فلک از تیرگی اختر ما

نیلگون شد فلک از تیرگی اختر ما
گردد آئینه سیه تاب ز خاکستر ما
بیکسانیم، گذاری بسر ما که کند
مگر از گریه گهی بگذرد آب از سر ما
ایدل انگار که چون تیغ به بند افتادیم
بهتر آنست که ظاهر نشود جوهر ما
نه تذرویم نه طاوس چه در ما دیدست
که پرد دیده دام از پی بال و پر ما
روی گرمی چو نبینیم بکس وانشویم
نخل مومیم بجز شعله نچیند بر ما
نشئه از باده ندیدیم و طرب از مستی
خاک محنت زده ای بود گل ساغر ما
اشک اختر همه از دیده گردون بچکد
مصلحت نیست که دودی بکند مجمر ما
پیش این جوهریانی که درین بازارند
قیمت رشته فزونتر بود از گوهر ما
نیست دور از اثر طالع پست تو کلیم
که بچاه افتد اگر سیر کند اختر ما
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *