اینست کزو رخنه به کاشانهٔ من شد

اینست کزو رخنه به کاشانهٔ من شد
تاراجگر خانهٔ ویرانه من شد
اینست که می‌ ریخت به پیمانهٔ اغیار
خون ریخت چو دور من و پیمانهٔ من شد
اینست که چشم تر من ابر بلا ساخت
سیل آمد و بنیاد کن خانهٔ من شد
اینست که چون دید پریشانی من ، گفت :
وحشی مگر اینست که دیوانهٔ من شد
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *