تو منکری ولیک به من مهربانیت

تو منکری ولیک به من مهربانیت
می‌بارد از ادای نگاهِ نهانیت
میرم به ملتفت نشدن‌های ساخته
و آن طرزِ بازدیدن و تقریب‌دانیت
یک خم شدن ز گوشهٔ ابروی التفات
آید برون ز عهدهٔ صد سر گرانیت
نازم کرشمه را که صدم نکته حل نمود
بی منتِ موافقت و هم‌زبانیت
شادیِ التفاتِ تو کارم تمام کرد
بادا بقای عمرِ تو و زندگانیت
ای شاه‌باز دوریِ ما از تو لازم است
گنجشک را چه زهرهٔ هم‌آشیانیت
جنبیدت این هوس ز کجا ای نهالِ لطف
کی اوفتاد رغبتِ میوه فشانیت
من از کجا و این‌همه نوباوهٔ امید
یارب که برخوری ز درختِ جوانیت
شاخِ گلی کجاست بدین پاک‌دامنی
بیهوده سال‌ها نکنم باغبانیت
صد نوبهار را ز تو آب است و رنگ و بو
دارد خدا نگاه ز بادِ خزانیت
وحشی پیاله گیر که دیگر حریفِ توست
کز خم به شیشه رفت میِ شادمانیت
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *