کی اجل بندد زبانی را که در تحسین تست
کامیاب آن تن که تنها با تو در بستر بخفت
نیکبخت آن سر که شبها بر سر بالین تست
هر که در کون مکان میبینم ای سلطان حسن
بی سر و سامان عشق بیدل و بیدین تست
آن که چون طومار پیچیدهست دلها را به هم
چین زلف عنبر افشان و خط مشکین تست
غالبا غالب نگردد با تو دست روزگار
زین توانایی که در سرپنجهٔ سنگین تست
خونبهایی از تو نتوان خواست کز روز ازل
عشقبازی کیش تو، عاشق کشی آیین تست
هر بلایی بر زمین نازل شود از آسمان
جز بلای ما که از بالای با تمکین تست
روز مردم تیره شد از نالهٔ شبگیر ما
وین هم از تحریک تار طرهٔ پرچین تست
گر چو مینا خون بگریم بر من از حیرت مخند
کاین هم از کیفیت جام می رنگین تست
گر من از لب تشنگی در عشق میرم باک نیست
ز آن که آب زندگی در شمهٔ نوشین تست
خواجه هی چشم عنایت از فروغی بر مدار
ز آن که مملوک قدیم و بندهٔ دیرین تست