دلم از دیده خون چکیدهٔ تست
راستی را قد خمیدهٔ من
نقشی از ابروی خمیدهٔ تست
طوطی جانم از پی شکرت
زآشیان بدن پریدهٔ تست
با لب لعل روح پرور تو
جوهر روح پروریدهٔ تست
شاید ار سر نهند سرداران
پیش رویت که برکشیدهٔ تست
دل شوریدگان بی آرام
در سر زلف آرمیدهٔ تست
دیده نادیده میکنی و مرا
دیده پیوسته در دو دیدهٔ تست
بنده را کو به زر کنند بها
بیبها بنده زر خریدهٔ تست
دل خواجو بجان رسید و مرا
جان غمگین بلب رسیدهٔ تست