ظاهر آنست که از سوی سبا میآید
بوی روح از دم جانبخش سحرمیشنوم
یا دم عیسوی از باد صبا میآید
از ختن میرسد این نفحهٔ مشکین که ازو
نکهت نافهٔ آهوی ختا میآید
میدهد نکهتی از مصر و دلم میگوید
کاین بشیر، از بر گمگشتهٔ ما میآید
تا که در حضرت شه نام گدا میراند
یا کرا در بر مه یاد سها میآید
در دلم میگذرد کاین دم جان پرور صبح
زان دو مشگین رسن غالیه سا میآید
این چه پردهست که این پردهسرا میسازد
وین چه نغمه ست کزین پردهسرا میآید
تاب آن سنبل پرتاب کرا میباشد
خواب آن نرگس پرخواب کرا میآید
آخر ای پیک همایون که پیام آوردی
هیچ در خاطر شه یاد گدا میآید
ما از آن خال بدین حال فتادیم که مرغ
دانه میبیند و در دام بلا میآید
خواجو ار اهل دلی سینه سپر باید ساخت
پیش هر تیر که از شست قضا میآید