و دوستی‌ات با شعر را چه‌کار کنی؟

و دوستی‌ات با شعر را چه‌کار کنی؟
لبان خود را آویزهٔ شعار کنی
جهان چنان مست است از شراب مصنوعی
که از تخیل پیشانی خود عار کنی
درخت‌ها را از هوش رفته می‌بینی
شبی اگر به حوالی ما گذار کنی
در این محله چنان حال روزگار خراب
که با سکوتت آباد گریه زار کنی
و شال خود را بر دور گردنت بزنی
به نیمه‌روزی از زنده‌گی فرار کنی
بدون هیچ خداحافظی به‌راه افتی
و قلب خواهر خود را جریحه‌دار کنی
نگاه تو به عقب، گام پیش بگذاری
و کوچه‌ها را تا دورها شمار کنی
نه جای بودن داری نه رای ماه شدن
به ناکجایی دم گیری و مزار کنی
صدا بلند شد
آهنگ کهکشان باشد
نه،
جای ماه شدن؟
داری آسمان باشد
خالده فروغ
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *