پیش تو جان به پیشکش آرم چه جای دل
بهر گذار کردنت از غرفههای چشم
درها گشاده بر حرم کبریای دل
بنای صنع بهر تو نامهربان نهاد
از آب و خاک مهر و محبت بنای دل
تا شد نگارخانهٔ چشمم تهی ز غیر
پیدا شد از برای تو جائی ورای دل
بنشین به عیش و ناز که از نازنین بتان
مخصوص توست خانه نزهت فزای دل
از بهر ذکر خلوتیان کرده محتشم
وصف تو را کتابه خلوت سرای دل