شتابان از جهان چون برق رفتن خوش بود ما را

شتابان از جهان چون برق رفتن خوش بود ما را
که از داغ عزیزان نعل بر آتش بود ما را
گریبان را به دست عقل دادن نیست دانایی
درین وادی جنونی تا گریبانکش بود ما را
لب تفسیده را چون خضر تنهاتر نمی سازم
که آب زندگی بی دوستان آتش بود ما را
کتان طاقتی از رشتهٔ جان سخت تر باید
که تاب دیدن آن عارض مهوش بود ما را
حزین از باغ دل روییده گر نخل تمنّایی
خیال جلوهٔ آن شعلهٔ سرکش بود ما را
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *