سوی گلشن خبرِ مرغ گرفتار برد؟
یوسفی کو که به گلبانگِ خریداریِ خویش
سینهچاکم چو گل از خانه به بازار برد؟
قوّتی داده به فرهاد و به مجنون ضعفی
هرکه را عشق ز راهی به سر کار برد
عکس خواهش ز بس از مردم دنیا دیدم
جوهر آینهام حسرتِ زنگار برد
بهر مَشّاطگیِ چهرهٔ گل باد صبا
بویی از پیرهنت جانبِ گلزار برد
بس که چون نقش قدم محو سراپای توام
رشک بر حیرت من صورت دیوار بَرَد
کار دل رفت ز دست از غم ایّام حزین
جلوهٔ عشوهگری کو که دل از کار برد؟