خاک درکاسه ی بی مهری ایام کنیم
ای خوش آن توبه که از پنبه ی مینای شراب
تار و پود کفن و جامه ی احرام کنیم
یار بی رحم و فغان بی اثر، اقبال زبون
به چه تدبیر تسلّی، دل ناکام کنیم؟
از شراب نگهت قسمت پیمانهٔ ما
آنقدر نیست که خون در دل ایام کنیم
عمررفت وسفر عشق به آخرنرسید
گریه آغاز، به ناکامی انجام کنیم
بس که سودیم در آزادی از افسوس به هم
نیست بالی که نثار قدم دام کنیم
پیش ما دلشدگان دولت جاوید حزین
صبح عمری ست که در عشق بتی شام کنیم