واعظ سر خود گیر که ما امّت عشقیم
عاری بود از عکس خودی آینهٔ ما
آتش به دل و جان زدهٔ غیرت عشقیم
کس را نرسد درحق ما ردّ و قبولی
ما گر بد، اگر نیک، که از حضرت عشقیم
بیرون نتوانیم شد از کوی محبت
پروانه صفت سوختهٔ خلوت عشقیم
نبود خطر از برق فنا حاصل ما را
ما خود دل و دین باختهٔ همّت عشقیم
آسایش دل هاست حزین ، زمزمهٔ ما
ما نغمه طراز چمن عشرت عشقیم