افسانه ای که آمد از آن طور در سماع
فتوا نویس شرع به خونش ترانه سنج
دل از طرب به سینهٔ منصور در سماع
افکنده آتشی به جهان های و هوی من
نزدیک، مست بیخودی و دور در سماع
مطرب بگو که هر سر مویی به تن مرا
آید به شور، چون رگ طنبور در سماع
خیزد صدا ز هرکف من چون زبان حزین
گردد چو گرم، این سر پرشور، در سماع