نمی‌خواهم به او درد دل صد پاره بنویسم

نمی‌خواهم به او درد دل صد پاره بنویسم
که می دانم نخواهد خواند گر صد باره بنویسم
ز راهت ریز بهر خشک کردن خاک بر خطی
که من با خون دل بر صفحه رخساره بنویسم
ز جنبش افکند مانند مژگان خامه را حیرت
چو خواهم وصف رویش در دم نظاره بنویسم
بغربت سوختم روزی نگفت آن ماه مشگین خط
که آرم یاد و مکتوبی بآن بیچاره بنویسم
ز سنگ خاره تا روز قیامت سر زند آتش
ز سوز دل اگر حرفی بسنگ خاره بنویسم
نخواهد خواند کس افسانه فرهاد و مجنون را
اگر شرح غم خود را من آواره بنویسم
فضولی کرد تیغ غم قلم هر استخوانم را
که با هر یک حساب ظلم آن خونخواره بنویسم
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *