ایدل متاع جان بخرابات برده به

ایدل متاع جان بخرابات برده به
نقد خرد بساقی باقی سپرده به
چون حاصل حیات جهان نامرادی است
صد خرمن مراد بیکجو شمرده به
جایی که صد خزانه ی طاعت بجرعه ییست
از دل نشان توبه و تقوی سترده به
زان پیشتر که مات شوی در بساط عمر
دستی ازین سپهر دغا باز برده به
پروانه یی که پرتو شمعی برو نتافت
گر همدم چراغ مسیحست مرده به
قطع نظر ز مائده ی قرص ماه و خور
این یک دو نان بمنت دو نان نخورده به
شمعی که آورد بزبان فیض نور خود
گر آتش خلیل فروزد فسرده به
چون رخت هستی تو فغانی شود فنا
از آب خضر دامن همت فشرده به
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *