گاهی عتاب و گاه ترحم نموده‌‌ای

گاهی عتاب و گاه ترحم نموده‌‌ای
گه زهر چشم و گاه تبسم نموده‌ای
با اهل درد جور و جفا کرده‌ای به ناز
مهر و وفا به اهل تنعم نموده‌ای
شب چون عرق نشسته به رویت ز تاب می
صد بار خوش‌تر از مه و انجم نموده‌ای
جان داده‌ام ز غیرت و از رشک مرده‌ام
خندان چو با رقیب تکلم نموده‌ای
بیداد کم نمی‌کند آن ترک تندخو
ای دل اگر هزار تظلم نموده‌ای
هرجا که از پی تو فغانی کشیده آه
مستانه رفته‌ای و ترنم نموده‌ای
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *