یاد داری که دلم را بجفا خون کردی

یاد داری که دلم را بجفا خون کردی
مست بودی چه بجان من مجنون کردی
بر سرم شب همه شب جنگ رقیبان تو بود
در میان آمدی و عربده افزون کردی
عاشق امروز بخون دل خود دست زند
که هوای می لعل و لب میگون کردی
شد جهان بر سر آن غمزه و غوغاست هنوز
این همه فتنه بیک چشم زدن چون کردی
در زبان داشت فغانی بتو صد گونه سخن
دید آن شکل و زبان بست چه افسون کردی
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *