سرو آزادت زان رو شد به آزادی علم
کلک تقدیر از خط ریحان به ریحان خطت
نسخ تعلیق وفا را کرد بر لعلت رقم
طائر نظاره عشاق بر گرد سرت
همچو امواج کبوتر بر لب بام حرم
مانی چین گر ببیند نقش مطبوع تو را
صورت خوبان عالم محو سازد یک قلم
هست این معنی مرا روشن که مانند تو نیست
چون تو معشوق پریزادی بود بسیار کم!
طرفه صیادیست چشمان هر دم میکند
از خدنگ سایه مژگان ناز خویش رم
مشک از حسرت به ناف آهوی چین چون شود
گر صبا زلف تو را آشفته سازد صبحدم
طالع برگشتهای دارم که طغرل در جهان
صبح اقبالی ندیدم هیچ غیر از شام غم!