لاله را باشد از آن داغ سویدا آرزو
هر زمان مد نگه را رخصت نظاره کن
باشدت گر از جمال او تماشا آرزو
یک سخن از لعل جانبخشش تو را کافی بود
گر بود در دل تو را اعجاز عیسی آرزو
من گرفتار ویم بلبل اسیر گل بود
هر کرا باشد به دل نوعی تمنا آرزو
تا توانی گیر از میخانه چشمش قدح
گر تو را باشد خیال جام و مینا آرزو
گر عزیز مصر را محرم شد اما کی بود
جز هوای عشق یوسف با زلیخا آرزو؟!
حلقه زنجیر او از حلقه چشمم کنید
گر بود یار مرا خلخال در پا آرزو
خواندهام بسیار از لوح کتاب نوخطان
طغرل ما راست اکنون خط طغرا آرزو