مانی چین نقش مطبوع تو در چین آورد
چین زلفت چین غم بر جبهه چین آورد
یوسف مصر ملاحت چین ابروی تو دید
چین بر ابرو زد که این ابرو به ماچین آورد
رام سازد خال هندوی تو هندو را به دین
این عجب هندو که دین خویش بر دین آورد!
زیر بار عشق تو قدی که میگردد دوتا
کوه البرز و جبال نو به تحسین آورد
از غم عشق تو گر فرهاد گردد تلخکام
ترک سودای خیال لعل شیرین آورد
هرکه رویت دید چون سیماب گردد بیقرار
کیست بیند عارضت را باز تمکین آورد؟!
مد طاق ابروی پیوست مشکین تو را
زاهد صدساله بیند رخنه بر دین آورد
در بساط عارضت هرکس که بازد نرد غم
اسپ بختش کشتی شهرخ ز فرزین آورد
میکند هردم به اوج موشکافی آشیان
صید معنی طغرلم از چنگ شاهین آورد