آنکه گفتی شکنم حلقه ی زنجیر چه شد
بر در پیر مغان جبهه ی طاعت سودم
آن غباری که کند خاک من اکسیر چه شد
بخت با من سر کین دارد و گردون سر جنگ
من چه می خواستم از طالع و تقدیر چه شد
کوهکن داشت شب هجر چه خواب شیرین
غافل از گردش ایام که تعبیر چه شد
ناز پرور دل آواره ز من گشته جدا
کس نداند که در آن رلف گرهگیر چه شد
گردن نخوت دو نان شده تا چرخ بلند
صفدر معر که و تابش شمشیر چه شد
ماه من در ره تو سر به کف و جان بر لب
روز ها منتظرم علت تا خیر چه شد
11 عقرب 1347