مخمس ششم احمد محمود امپراطور بر غزل حضرت ابوالمعانی بیدل رح

مخمس ششم احمد محمود امپراطور بر غزل حضرت ابوالمعانی بیدل رح

سفسطه گوی بی هنر یار و انس نمیشود
خر به فسار و، زین و ،نعل گاهی فرس نمیشود
ارزن به سعی بزرگر ماش و عدس نمیشود
فرصت ناز کر و فر ضامن کس نمیشود
باد بروت خود سری مّد نفس نمیشود
****
قافله بندی از سرشک وارسی تا بسوی عجز
داغ هزار غمخوری سرکشی تا سبوی عجز
شکل دو لب بهم زنی به بزم گفتگوی عجز
دل به تلاش خون کنی تا برسی بکوی عجز
پای مقیم دامنت آبله رس نمیشود
****
گمانه های باطلت دشنه ای فتنه خیز تست
به واژه های بیدلی فهم تو در گریز تست
بی آبرو و، پست و ،دُون یار تو و عزیز تست
عین و سوی فضولیء فطرت بی تمیز تست
زحمت آگهی مبر عشق هوس نمیشود
****
مسند شاهی ار رسد، سفله، بخلق همان گداست
قحبه به مکه ام رود چشم کثیف و بی حیاست
مس نتوان به جیوه کرد اگر چه با زر آشناست
قدر شناس داغ عشق حوصله جوهر فناست
وقت ودیعت چنار آتش خس نمیشود
****
نشه بی خیالیت غرور و ، بادی باده است
چشم گشا به خویش آ، هر که رود پیاده است
لاف نری چه میزنی طبع تو خام و ماده است
ذوق ز خویش رفتنی در پیت اوفتاده است
تا به ابد اگر دوی پیش تو پس نمیشود
****
تا به فضای دل رسی گشته ز خوشیتن هلاک
آرزو و امید را، مرگ برد چه درد ناک
چشم به بندی و برند به دامگاهِ آن مغاک
قافله های درد دل گشته نهان بزیر خاک
حیف که گرد این بساط شور جرس نمیشود
****
گل نتوان شمار کرد نخورده دست باغبان
عاجزی را ندیده و رفته به بزم عارفان
لفظ بلند بیدلی است همیشه جاودان
نیست مزاج بوالهوس مایل راز عاشقان
قاصد ما سمندر است عزم مگس نمیشود
****
به انتظار ِعشق خود، به تار هر دو دیده رو
به خویش آشنا شدی ز خلق نا بریده رو
شامگه عزم داشتی، صبحگه ای سپیده رو
راه خیال زندگی یک دو قدم جریده رو
خانه ای زین پی فراغ، جای دو کس نمیشود
****
خامشی ها بهم زند لب به سوال بردنت
شور و جنون بیاورد بزم قوال بردنت
کمال و، افتخار کو، از مه و سال بردنت
چند دهد فریب امن سر ته ای بال بردنت
گر همه فکر نیستی است غیر نفس نمیشود
****
شاخ شکسته را نشد امید دیگر از بهار
همچو شقابق از ازل زاده شدیم داغدار
غصه ای قلب من کنون گشته به خلق آشکار
دست بخود فشانده را با غم دیگران چه کار
لب بفشار گر رسد رنج نفس نمیشود
****
تهمت رنگ سرخ ما نیست ز باده های تاک
محمود ز هر نوع ریا گشته بری و است پاک
گشنه به شیر میزند ترس کجاست از هلاک
بیدل از انفعال جرم دشمن هوش را چه باک
دزد شراب خورده را فکر عسس نمی شود

شنبه ۲۸ دلو ۱۳۹۱ هجری خورشیدی
که برابر میشود به ۱۶ فبروری ۲۰۱۳ میلادی
سرودم
احمد محمود امپراطور
افغانستان

Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *