مخمس اول احمد محمود امپراطور بر غزل حضرت ابوالمعانی بیدل رح

مخمس اول احمد محمود امپراطور بر غزل حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادب اظهار معنی شد نمودم من جسارتها
بخود کردم جنون تا بشکنم بند و حصارتها
زدم بال فراتر تا شوم دور از نظارتها
ز چشم بی نگه بودم خراب آباد غارتها
بحیرانی مژه برداشتم کردم عمارتها
****
نگاهم صد قیامت بست در شور و نوای دل
بداغ هر دو عالم میطپد بانگ درای دل
فراقش آتش جانکا و من صبر آزمای دل
سواد نامه هم کم نیست در منعِ صفای دل
غبار معنیء الفت مباشید از عبارتها
****
به آبادی دل ما کوش تا عالم شود ممنون
کتاب عشق ما دارد بخود صد دفتر و مضمون
کف خاک محبت پیشگان است جوهر گردون
به ذوق کعبه مگذر از طواف کلبه ای مجنون
ز دل هر جا سویدا جوش زد دارد زیارتها
****
اگر تار سخن میداشت فریاد سرشک من
که دل صد عقده ها دارد ز بیداد سرشک من
فراق بحد تو کرد امداد سرشک من
هجوم داغ عشقت کرد ایجاد سرشک من
عرق ریزیست هر جا جمع میگردد حرارتها
****
جهان و عالم هستی خوشی و ماتمی دارد
خرابات فقیران از قناعت مرهمی دارد
دل آزاده ای ما هم بخود زیر و بمی دارد
شکست برگ گل هم از تبسم عالمی دارد
خم آورد ابروی ناز تو از بار اشارتها
****
زبان معنی ات شیرینی شهد و شکر دارد
خوشا بر عاشقی کز حال معشوقش خبر دارد
که ما یک ذره ایم و بهر ما لطف نظر دارد
بخاک خود تیمم ساحل امنی دگر دارد
مشو چون زاهدان طوفانی آبِ طهارتها
****
ز جام عشق باید معنی احوال پیمودن
به اوج اعتباراتِ دل محمود افزودن
تو محو الفت من باش و من مشتاقِ تو بودن
به حسن خلق بیدل تا توان در جنت آسودن
چه لازم در دل دوزخ نشستن از شرارتها
****
هفدهم قوس هزار سه صد نود یک هجری خورشیدی
سرودم
احمد محمود امپراطور

Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *