تلخ آمدم از زندگی ایکاش بمیرم

تلخ آمدم از زندگی ایکاش بمیرم
از بار غم عشق تو افتاده به زیرم
انساج وجودم بمن است چون غل و زنجیر
یعنی که به زندانم و در بند و اسیرم
پهنای فلک در نظرم منظری خون است
دردم شده افزون ز دیروز و پریرم
از طالعِ خوابیده ای خود من گله دارم
یکبار نشد قسمت من دست تو گیرم
از خون دلم کاسه ای صبرم شده لبریز
فریاد کشم من دیگر این غم نپذیرم
کم نیستم از زندگی و هستی دنیا
از دیدن روی تو که من سخت فقیرم
با بخت سیه مشکلی را حل نتوان کرد
بگزار ببینم چه کند ذاتِ قدیرم
این سینه ای محمود هدفِ تیر بلا است
گر از تو نخوردیم بزن لایقِ تیرم

جمعه 25 حوت 1391 هجری خورشیدی
که برابر میشود به 15 مارس 2013 میلادی
سرودم
احمد محمود امپراطور
افغانستان

Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *