رشته ای جان من بوُدَ، زلف پر از جلای تو

رشته ای جان من بوُدَ، زلف پر از جلای تو
هوش ربوده از سرم، چهره ای دلگشای تو
درد کشیده عاشقم،رحم کن و مجال ده
گرچه دل است هرکجا، خفته به پیش پای تو
بال خیال فطرتم،مستی شوق می کند
هر دو جهان بکام من، از لبِ مرحبای تو
ناز تو میبرد مرا، سوی بهشت جاویدان
زخمه ای آشنا بوُدَ، در جگرم ادای تو
تا به نقاب کرده ای، صورت لاله گون خود
حور ز خویش رفته است، از ادب و حیای تو
گر تو میسرم شوی، تنگ بگیرمت به دل
جان به لب رسیده را، می بکنم فدای تو
رنگ دویی ز من گرفت، خون محبت آشنا
سرخی چشم من ببین، چون کف پر حنای تو
آیینه ای دو چشم من، صورت تو گزیده است
ختم تو است ختم من، بود من از بقای تو
نغمه ای عشق سر کن و، روح دوباره بده
تا من خسته دل شوم، باز غزلسرای تو
رسم زمانه است اگر، میکنی بهر من جفا
محمود همیش بوده است، عاشق با وفای تو

یکشنبه ۰۴ سرطان ۱۳۹۳ هجری آفتابی
مصادف به اول ماه مبارک رمضان ۱۴۳۵ قمری
برابر میشود به ۲۹ جون ۲۰۱۴ میلادی
سرودم
احمد محمود امپراطور
افغانستان

Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *