شور و شادی ها نمی آید خوشم
شرب من بود از لب میگون تو
شرب جام می نمی آید خوشم
مُست بودم زندگی وفق مرام
زندگی بیتو نمی آید خوشم
صوت زیبا تو شادم می کند
نالهء بلبل نمی آید خوشم
عطر جان بخش تو ذوق این دماغ
بوی این گلشن نمی آید خوشم
با امید تو امید و آرزو
نا امیدی ها نمی آید خوشم
لالهء رخُسار تو باشد پسند
این شقایق ها نمی آید خوشم
سرو دلجوی تو می جوید دلم
سایهء طوبی نمی آید خوشم
امپراطور توهم ای سرو ناز
غیر تو دیگر نمی آید خوشم
بیست و هشت جدی یکهزار و سصد و نود هجری خورشیدی
احمد محمود امپراطور