به این عمل زدی در خاک آبروی مرا
تو کار کردی که دشمن نمیکند هرگز
چگونه گردی مقابل ببینی روی مرا
من از خُمار نگاه تو غرق بودم دوش
به سنگ بستی تو خُمخانه و سبوی مرا
نسیم عشق تو طوفان شد و بلا آورد
شکست شاخه ای گلزار آرزوی مرا
فتاده ام به صد دام و نیست غمخواری
به ناله هم نرسیدی، ندیدی اوی مرا
به خار زار خصم گشتی خار چین و ولی
به زیر پای نمودی گل ِ شبوی مرا
به جاده خاک نشین گشته ام من ِ محمود
تو شاد کردی دلی دشمن و عدوی مرا
*****
سه شنبه ۳۱ سرطان ۱۳۹۳ هجری آفتابی
که برابر میشود به ۲۲ جولای ۲۰۱۴ میلادی
سرودم
احمد محمود امپراطور
افغانستان