قدمت روی چشم جانب ما آمده ای

قدمت روی چشم جانب ما آمده ای
بهر درمان همه درد، دوا آمده ای
خانه ای دل که به ویرانه مبدل شده بود
شدی معمار به ویرانه بنا آمده ای
مرده بودم همه اعضای تنم بی حس بود
به شفای تن بیمار شِفا آمده ای
به تسلای دلم قافیه تنگی میکرد
اوستادی و به من راهنما آمده ای
به کجا بودی که با دیده و دل خواستمت
حال ناکرده صدایی که بیا آمده ای
پرتو حُسن برافروختی در کلبه ای من
یعنی از جانب خورشیدی خدا آمده ای
چادر غنچه عرق ریز شد از جلوه ای تو
که تو با آن همگی ناز و حیا آمده ای
عمر جاوید میسر شدم امشب دانی
به لب تشنه ای من آب بقا آمده ای
من زمین ادب و خاک قدومت بوسم
از ادبگاه معانی و صفا آمده ای
جان محمود نثار رهت ای سرور من
پادشاهی و به دیدار گدا آمده ای

پنجشنبه14 قوس 1392 هجری خورشیدی
که برابر میشود به 05 دسامبر 2013 میلادی
سرودم
احمد محمود امپراطور
افغانستان

Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *