ناز و ادای تو به دل و جان خریده ام

ناز و ادای تو به دل و جان خریده ام
ای بوستان الفت و صبح سپیده ام
همچون نسیم سبزی بهاران آرزو
در پیش مقدمت چو سحرگه دمیده ام
جان میدهم که باز میسر شوی به من
ای آرزوی زندگی ای نور دیده ام
صیاد من ز تیر نگاهت هوس مرا ست
در صید گاه به سوز شکارت تپیده ام
در جستجوی وصل تو روز و شبم یکیست
دیوانه وار چاک گربیان دریده ام
بی تو ندید رنگ بهارم، بهار را
چون گلشن خزان شده رنگی پریده ام
فصل جوانی در پی عشقت به باد رفت
انگشت انتظاری به دندان گزیده ام
همرای کج راهان تو چرا میزنی قدم
حرف بلند و پست از آن ها شنیده ام
از مجلس بد ان و بد اخلاق این دیار
همچون سپند ز مجمر آفت پریده ام
بیت اگر به نام تو آغاز کرده ام
انجام نامه شد غزل و،یا قصیده ام
لعل بدخش از جگرم رنگ تازه کرد
لیکن محبت از تو پری رو ندیده ام
تعجیل کرده ام همه وقت من بوصل تو
از پای اگر فتاده ام، با سر دویده ام
هر چه که خواستم ز خدا شد میسرم
روزی ببینی من به کنارت رسیده ام
دیگر مرا کجا به رهانی پریوشم
در زیر سرو سایه ای تو من لمیده ام
محمود را رساندی به شهرت عزیز من
ممنون عشق باشم و از آفریده ام

پنجشنبه 16 عقرب 1392 هجری آفتابی
که برابر میشود به 07 نوامبر 2013 میلادی
سرودم
احمد محمود امپراطور
افغانستان

Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *