نوش از شراب غصه و خون جگر کنم
آواره گردی کوچه و بازار دل شدم
تن پوش خویش سوزن و از نیشتر کنم
دو ماه گذشت از سفر جاودانه گیش
ای خالق یگانه چه خاکی به سر کنم
استاد و زندگی و پدر رفت از برم
حالا دگر چه لافِ کمال و هنر کنم
دستم نمیرسد به گلوی اجل که من
گیرم من انتقام و فغانش بدر کنم
در خواب و در خیال و به بیداری هر کجا
سروی خرامِ قامتِ او را نظر کنم
عید ندارم و شب و روزم محرم است
خجلت زداست دبدبه و کر و فر کنم
فریادِ قلب من مگر همت نداشت است
تا گوش چرخ و مادر گیتی خبر کنم
محمود در شکنجِ عذابِ محبت است
تا زنده ام بنالم و این دیده تر کنم
یکشنبه 05 میزان 1394 هجری خورشیدی
که برابر میشود به 27 سپتامبر 2015 میلادی
سرودم
احمد محمود امپراطور
کابل/افغانستان