وای بسمل شدم و تیر ِخطایت صدقه

وای بسمل شدم و تیر ِخطایت صدقه
قدی موزون تو و ناز و ادایت صدقه
محشر آراسته است نوگل ِرویت هر جا
عطر ِگیسوی تو و، آب و هوایت صدقه
بگذری گاه و گه از کوچه ای عشاق جهان
زیر چشم یک نگه بر حالِ گدایت صدقه
وعده ای آمدنِ خود کنی امروز پگاه
هم خلافِ تو و، امروز و صباحیت صدقه
به هزاران هزار بوسه شکستن دارم
تن زیبای تو و هم کفِ پایت صدقه
کی شود بشنومی بار دگیر الفاظت
لهجه ای سچه و پیوند گپهایت صدقه
چون زلیخا منشان استی خریدار چو من
یوسف ات میشوم و قدر و بهایت صدقه
ضیمران رویدی هر جا که قدم بگذاری
خاک راهی تو و، هم رنگِ حنایت صدقه
یک یک اعضای ترا صدقه شوم کم باشد
لعل میگون تو و سبز قبایت صدقه
خبرت داده رقیبان که من هستم ناجور
ناله و گریه و هم دست دعایت صدقه
رفته ای نسخه بیاری ز طبیب حاذق
من فدای تو و ، دارو و، دوایت صدقه
بسپار هر چه خداوند به محمود کند
جانِ او گشته هلاکی تو خدایت صدقه

یکشنبه ۱۳ حوت ۱۳۹۱ هجری خورشیدی
شفاخانه ۴۰۰ بستر
کابل – افغانستان
احمد محمود امپراطور

Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *