هم گل و؛ هم بلبل و، باد صبا بودی مرا
ناز شمشاد و صنوبر بود در چشمم حرام
با هزار افسونگری جلوه نما بودی مرا
یک نفس فارغ نبودم من ز احوال دل ات
هر کجا یاد تو و، دست دعا بودی مرا
از عذاب چرخ،چون امروز بودم من بری
با لب پُر خنده ات دفع بلا بودی مرا
بخت من برگشت چون زلف بتان در روزگار
ورنه در عهد تو کی چون و چرا بودی مرا
روز و شب در سجده ای عشق تو بودم پای بند
کفر میگویم اگر گویم خدا بودی مرا
رفتی و یادی نکردی از دل و، دلداده ات
ای ز خود بیگانه روزی آشنا بودی مرا
در کنار من اگر میبودی رنج و غم نبود
این طبیب و؛ دارو و، درمان کجا بودی مرا
مشکل است دلدادن و دل پس گرفتن از نگار
ابتدا بودی عزیزم، انتها بودی مرا
هرچه شد از طالع ِ برگشته ی محمود شد
من نمی گویم که صیاد بقا بودی مرا
شنبه 24 عقرب 1393 هجری آفتابی
که برابر میشود به 15 نوامبر 2014 میلادی
سرودم
احمد محمود امپراطور
افغانستان